آنسوی هرچه حرف و حدیث امروز است...

بگذار عشــــــــق خاصیت تو باشد نه رابطه خاص تو با دیگری...

آنسوی هرچه حرف و حدیث امروز است...

بگذار عشــــــــق خاصیت تو باشد نه رابطه خاص تو با دیگری...

زیر دوش...

شـبــهـــا زیــــر دوش آب ســــــــرد 


رهــــا میکـــنـم بـغـــــض زخـــمـهــایــم را 


در حالی که هــــمــــه میگویند : 


خــوش به حـــالــَــش … 


چه زود فــــــرامــــــوش کـــرد  

  

 

نظرات 5 + ارسال نظر
عقیق 1391/09/21 ساعت 10:07 ق.ظ http://thesilenceworld.blogsky.com/

اعتراف من...!!!

اعتراف می کنم به خیانت...

در نبودت با..

خیالت بودم...

[ بدون نام ] 1391/09/22 ساعت 12:48 ب.ظ

بیخودی پرسه زدیم،صبحمان شب بشود
بیخودی حرص زدیم،سهممان کم نشود
ما خدا را با خود، سر دعوا بردیم،
و قسم ها خوردیم، ما به هم بد کردیم
ما به هم بد گفتیم،ما حقیقتها را،زیر پا له کردیم
و چقدر حظ بردیم،که زرنگی کردیم،
روی هر حادثه ای ،حرفی از عشق زدیم،
از شما میپرسم،ما که را گول زدیم؟؟

[ بدون نام ] 1391/09/22 ساعت 12:50 ب.ظ

مهربانی تا کی؟؟
بگذار سخت باشم و سرد!
باران که بارید ...چتر بگیرم و چکمه!
خورشید که تابید...پنجره ببندم و تاریک!
اشک که آمد...دستمالی بردارم و خشک!
و نیشخندی بزنم و سوت...

[ بدون نام ] 1391/09/22 ساعت 12:51 ب.ظ

دلم یک آلزایمر خفیف می خواهد ...!

[ بدون نام ] 1391/09/22 ساعت 12:53 ب.ظ

چوپانی رو پرسیدند روزگارت چگونه است ؟
گفت : گوسفندانم را که پشم چینی کردم بیشترشان گرگ بودند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد