آنسوی هرچه حرف و حدیث امروز است...

بگذار عشــــــــق خاصیت تو باشد نه رابطه خاص تو با دیگری...

آنسوی هرچه حرف و حدیث امروز است...

بگذار عشــــــــق خاصیت تو باشد نه رابطه خاص تو با دیگری...

دختر...

شب‌هایی که به خوابم می‌آیی 


ماهْ کامل است 


باقیِ شب‌ها، هِلال.

نظمِ جهان را به‌هم زده‌ای دختر!
 

 

ناگهان...

آهسته و آرام نه؛ 


ناگهان برو 


مثل گلوله از تفنگ 


که تا بخواهی بفهمی 


مُخ‌َت پاشیده باشد به دیوار! 

 


سخت...

کار سختی‌ستْ دوست نداشتنِ تو.

باید برای خودم 


کار دیگری دست و پا کنم!

تازه...

اتفاقِ تازه‌ی منی 


خدا هم اگر خواست نیفتی 


بیفت!

رحم...

کمی رحم کن لامصَّب! 


این طور که راه می روی به ناز، 


شهر بی‌چاره می شود! 


مشق...

 

 

 

همه فکر می‌کنند این شعرها برای توست 


حال آن‌که من هنوز 


برای از تو نوشتن 


مشق می‌کنم. 

 


ماه...

با هم که قدم می‌زنیم

حسودی‌اَش می‌شود آفتاب،

نه که هیچ‌گاه  

قدم نزده است با ماه!