اصلا بیا تمام غصه هایت را
از چشم من ببینیم
بیا تمام کاسه ها را
بر سر من بشکنیم
تو ؛ تو فقط گریه نکن ...
میدانی ؟
اشک که میریزی ؛
چشمان ماهت که سرخ میشوند ،
انگار در دلگیر ترین غروب جمعه
نشسته ای و
غمگین ترین لحظات را تجربه میکنی
انگار ، که تو وقت سربازی ات باشد و او
وقت ازدواجش
انگار که تمام دنیا مال ِ تو باشد و
بزرگترین حسرتت
یک عکس دو نفره ...
میبینی ؟
بیا تمام غصه ها را از چشم من ببینیم
اما تو ،
تو ، هیچوقت گریه نکن !
.
پ.ن: کامنت زیرش: دقیقا میدونم چه حسیه :(
سلام.
کاشکی گریه ای نبود ...
غمی وجود وجود نداشت ...
و اگه هم اشکی بود ، فقط اشک شوق بود .
ممنونم.