آنسوی هرچه حرف و حدیث امروز است...

بگذار عشــــــــق خاصیت تو باشد نه رابطه خاص تو با دیگری...

آنسوی هرچه حرف و حدیث امروز است...

بگذار عشــــــــق خاصیت تو باشد نه رابطه خاص تو با دیگری...

غ یا ق ...

جـــــدا که شدیم…


هر دو به یک احســـاس رسیدیم


تو به “فراغـــــــــــت”


من به “فراقــــــــــــت”


یک حرف که مهم نیست….

مرگ...

متاسفانه  

آنقدر با تو خاطره نساختم 

 

تا بعد از رفتنت 

زورشان به کشتن من برسد 

آنقدر خاطره ساخته‌ام با تو 

که تا همیشه 

زندگی‌ام درد کند! 

مثل بیماری که از درد خسته شده 

در آرزوی مرگ است! 


[بهمنـ عطائیـ]

میشه...

نبودنت هستیمو نابود میکرد 


ولی حالا بودنت . . . 


میشه نباشی ؟ ؟ ؟!!

زلزله...

دیـــروز ، همیـــن حوالـــی زلـــزله ای آمــد...  

 

حـالا همـه حـالـمــ را می پـرسند !!!  

 بـی خـبـر از اینـ ـکـه " مــن" بـه ایـن لـرزیـدنـهـا سالهـاسـتــ کـه عـادتـــ کـرده امـــ...  

 

بـه لـرزشـهای شـدید  

 شـانه هایـمــــ    

و تـرکــــهای عمــیــق   

  قــلــبــمـــ...   

  امـّـا هنـوز " خـــوبــم !!! "  

یک امشب...

هنوز هم ، حوالی خواب های


شبانه ام پرسه میزنی


 لعنتی !!


 دیر وقت است ، آرام بگـــــــیر


بُگذار یک امشب را آسوده بخوابم……

فقط...

بی حس شده ام از درد !


از بغــض !


فقط گاهـی


خـط ِ اشکی …میسـوزانـد صـورتـم را...


شلاق...

شب ها خوابم نمی برد…


از درد ضربات شلاق خاطراتت روی قلبـــــم


بی انصاف…


محکم زدی ،


جایش مانده است…