این پِچ پِچ ِ ها چیست،رهایم بکنید
مردم خبری نیست،رهایم بکنید
من را بگذارید که پامال شود
بازیچه ی اطفالِ کهنسال شود
من را بگذارید به پایان برسد
شاید لَت و پارَم به خیابان برسد
من را بگذارید بمیرد،به درَک
اصلا برود ایدز بگیرد،به درَک
من شاهدِ نابودی دنیای منم
باید بروم دست به کاری بزنم
این لبخند بر لب من
رژ «بورژوا» نیست
مژههایم طبیعی برگشتهاند
رژ گونه نزدهام
برق چشمانم نیز
در چشم هیچ رقاصهای پیدا نمیشود
وقتی بروی
چراغها خاموش میشوند
و سیندرلایت
شستن زمین را
از سر خواهد گرفت.